گلناز امامی؛ منصوره السادات صادقی؛ لیلی پناغی
چکیده
امروزه ازدواج مجدد به شکل رایجی از ازدواج تبدیل شده است. ازدواج مجدد پدیدهای است که نه تنها یک زوج و خانواده را درگیر میکند، بلکه چندین زوج و خانواده را بنا به موقعیت و نقشهای افراد درگیر میکند. هدف از این پژوهش، بررسی تجربه زیسته افراد متاهل در ازدواج مجدد، پس از طلاق بود. این پژوهش، پژوهشی کیفی بود و به روش پدیدارشناسی با رویکرد ...
بیشتر
امروزه ازدواج مجدد به شکل رایجی از ازدواج تبدیل شده است. ازدواج مجدد پدیدهای است که نه تنها یک زوج و خانواده را درگیر میکند، بلکه چندین زوج و خانواده را بنا به موقعیت و نقشهای افراد درگیر میکند. هدف از این پژوهش، بررسی تجربه زیسته افراد متاهل در ازدواج مجدد، پس از طلاق بود. این پژوهش، پژوهشی کیفی بود و به روش پدیدارشناسی با رویکرد توصیفی انجام شد. مشاکتکنندگان به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. با 12 نفر، 7 زن و 5 مرد، که پس از طلاق ازدواج مجدد کردهاند، مصاحبه عمقی نیمه ساختار یافته انجام شد. برای تحلیل دادهها از روش کلایزی استفاده شد. 8 مضمون اصلی "عوامل تشویق کننده برای ازدواج مجدد"، "انتخاب همسر جدید"، "امید به زندگی بهتر"، "زندگی دوستانه و صمیمانه در ازدواج مجدد"، "احساس عشق و خشنودی"، "تغییرات فردی در ازدواج مجدد"، "چالشهای مرتبط با ازدواج مجدد و طلاق مجدد" بدست آمد. تحلیل نتایج بدست آمده نشان داد که جنبههای مختلف ازدواج مجدد افراد تا حد بسیاری تحت تاثیر ازدواج پیشین آنها میباشد. از ابتدای تصمیمگیری برای ازدواج مجدد و انتخاب همسر جدید تا چگونگی حل تعارضات و بحث کردن در ازدواج مجدد، همگی تحت تاثیر ازدواج پیشین افراد میباشد. در واقع افراد در ازدواج مجدد، ازدواج اول خود را ملاک قرار میدهند و از هر آنچه که شبیه به ازدواج پیشین آنها میباشد، فاصله میگیرند. افراد در ازدواج مجدد به دنبال ازدواجی می باشند که ویژگیهای منفی ازدواج اول را نداشته باشد و حتی توانایی جبران کمبودهای آن را نیز داشته باشد.
منصوره السادات صادقی؛ رامین هاشمی گشنیگانی؛ هاجر فلاحزاده
دوره 2، شماره 1 ، آبان 1394، ، صفحه 39-48
چکیده
: عدم تطابق بین خود واقعی ادراک شده فرد و آنچه به عنوان استانداردها برای خویش در نظر میگیرد، پیامدهای ناخوشایند روانی و عاطفی ایجاد میکند، از جمله اینکه میتواند شکلگیری و حفظ روابط زوجی و رضایت از زندگی را تحت تاثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه ناهمخوانی خودها در بین افراد متقاضی و غیرمتقاضی طلاق انجام شد. به منظور ...
بیشتر
: عدم تطابق بین خود واقعی ادراک شده فرد و آنچه به عنوان استانداردها برای خویش در نظر میگیرد، پیامدهای ناخوشایند روانی و عاطفی ایجاد میکند، از جمله اینکه میتواند شکلگیری و حفظ روابط زوجی و رضایت از زندگی را تحت تاثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه ناهمخوانی خودها در بین افراد متقاضی و غیرمتقاضی طلاق انجام شد. به منظور دستیابی به این هدف، 122 فرد متقاضی طلاق (77 زن، 45 مرد) و 115 فرد غیرمتقاضی (76 زن، 39 مرد) به پرسشنامه ناهمخوانی خودها (ISDI) پاسخ دادند. نتایج پژوهش نشان داد ناهماهنگی خودها در افراد متقاضی طلاق بالاتر از افراد غیر متقاضی طلاق است؛ همچنین بین دو گروه در ناهمخوانی خود واقعی/ بایدی شخصی، خود واقعی/ نامطلوب شخصی، خود واقعی/ بایدی دیگران و خود واقعی/ نامطلوب دیگران تفاوت معنادار وجود دارد. براساس یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت فاصله بین خودها و واقعیتهای موجود میتواند موجبات نارضایتی زوجین را فراهم آورد. به عبارت دیگر هر فردی بر اساس الگوهای خاصی از ناهمخوانی بین جنبههایی از خود، پیامدهای هیجانی متفاوتی را ادراک میکند، بهطوری که مقایسه بین خودها و تعارضات خود میتواند مشکلاتی را برای زوجین ایجاد کند و بر میزان رضایت زناشویی آنها تاثیرگذار باشد تا جایی که منجر به انحلال روابط زناشویی شود.
زهرا پورسینا؛ کارینه طهماسیان؛ منصوره السادات صادقی
دوره 1، شماره 2 ، اسفند 1393، ، صفحه 69-78
چکیده
خانواده به عنوان نخستین و مهمترین عامل رشد، تاثیر عمدهای بر سلامت روانی کودک از یکسو و آسیبهای روانی او از سوی دیگر دارد. شواهد نظری حاکی از ان است که ایمنی هیجانی میتواند در تاثیر خانواده بر مشکلات رفتاری نقش واسطهای ایفا نماید. هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش واسطهای ایمنی هیجانی بر رابطه بین کارکرد خانواده با مشکلات ...
بیشتر
خانواده به عنوان نخستین و مهمترین عامل رشد، تاثیر عمدهای بر سلامت روانی کودک از یکسو و آسیبهای روانی او از سوی دیگر دارد. شواهد نظری حاکی از ان است که ایمنی هیجانی میتواند در تاثیر خانواده بر مشکلات رفتاری نقش واسطهای ایفا نماید. هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش واسطهای ایمنی هیجانی بر رابطه بین کارکرد خانواده با مشکلات رفتاری کودکان بود. نمونه این پژوهش شامل 262 نفر (117 دختر، 145پسر) از دانشآموزان دبستانی شهر تهران بودند که به مقیاسهای ایمنی در سیستم خانواده (ESS)، ﺍﺭﺯﻳﺎﺑﻲ ﺳﺎﺯﺵﭘﺬﻳﺮﻱ ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﮕﻲ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ (FACES-III) و پرسشنامه تواناییها و مشکلات (SDQ) پاسخ دادند. نتایج پژوهش نشان داد که دو بعد کارکرد خانواده یعنی پیوستگی و سازشپذیری با تمامی مولفههای ایمنی هیجانی مرتبط است و هر سه بعد ایمنی هیجانی در رابطه ایمنی هیجانی و کارکرد خانواده نقش واسطهای ایفا میکند. در واقع کارکرد موثر خانواده باعث افزایش ایمنی و کاهش مشغله ذهنی و کنارهگیری در کودکان میشود. همچنین کارکرد خانواده با افزایش ایمنی و کاهش ناایمنی باعث کاهش مشکلات رفتاری در کودکان میگردد. با توجه به نتایج این مطالعه بهمنظور طراحی یک مدل مناسب برای پیشگیری از بروز مشکلات بهتر است به آموزش کارکردهای اصلی خانواده و اثرات آن بر ایمنی هیجانی کودکان مبادرت گردد و آگاهیهای لازم در قالبی مناسب و جذاب به والدین و کودکان ارایه شود.